اینروزها، یافتن کتابی که بتواند چند صباحی ما را از تمام دغدغهها و تنشهای زندگی روزمره رها کند، کار آسانی نیست. ورای کتابهایی که در پی آموزش مستقیم چیزی هستند، از کتابهایی در دستهی رمان، داستان و نمایشنامه این توقع میرود، که دستمان را بگیرند، و با خود به جهانی ببرند که در آن با خیال راحت قدم بزنیم و چند و چون جهانی جدید را کشف کنیم. با قاطعیت میتوانم بگویم کتابی که بعد از مدتها توانست حس یگانگی با ادبیات و جهان نویسنده را در من ایجاد کند، داستان «رنجهای ورتر جوان» از یوهان ولفگانگ فون گوته بود. ادبیات، استعارهها و توصیف جزئیات آنقدر دقیق و زنده است، که با خواندن هر جمله، شاکلهی دقیق آن همچون فیلمی که از پیش دیده باشیم، در تصور مجسم میشود. رمان رنجهای ورتر جوان یک داستان عاشقانه است، اما نه در ظاهر پوچ و منزجز کنندهی عشقهای فستفودی و سود محوری که امروزه تا چشم کار میکند، دور و برمان را گرفته، بلکه از نوع یک عشق بیبدیل و مبهوت کننده است که جان پیش پایش فدا میشود. داستان به صورت روایت کلی از جزئیات و اتفاقها نیست، بلکه همه چیز از ورای نامهنگاری مشخص میشود. نامههایی که از جانب شخصیت اصلی داستان، یعنی ورتر، عموما به دوستش ویلهلم نگاشته میشود. به هیچ عنوان قرار نیست، پاسخهایی که ویلهلم به ورتر میدهد، را بخوانیم، بلکه صرفا با قلم ورتر و اوضاع و احوال او مواجه هستیم. دیدی که ورتر جوان، به جامعهی طبقاتی، رنج انسان و احساسات انسانی و طبیعت دارد، منحصر به فرد و تازه است. برای مثال گوته، جایی از کتاب از زبان ورتر مینویسد:« دل من سخت میگیرد وقتی میبینم آدمها به همدیگر آسیب میرسانند،و به ویژه جوانان، جایی که میتوانند در بهار زندگیشان در قبال همهی شادیها بیشترین گشادهرویی را داشته باشند، این چند روزهی شیرین را با بدخلقی برای هم خراب میکنند و روزی میفهمند چه گوهر جبران ناپذیری از دستشان رفته دیگر دیر شده است.» عشقی که ورتر در ابتدای کتاب به طبیعت تقدیماش میکند و ساعتهای بسیاری از روز و زندگیاش را به دیدن، لمس و تجربه جهان اطراف میگذرندد، کمی بعد جایش را به عشقی پاک و معصوم میدهد. عشقی که زندگی ورتر را در برابر احساساش به معشوق قرار میدهد و او را به این نتیجه میرساند که :«بدون شک تنها عشق است که در جهان، وجود آدمی را ضروری میکند. کتاب، همانطور که از نبوغ گوته انتظار میرود، بسی بینظیر است. گوته بسیار تحت تاثیر اسپینوزا و نظریهی وحدت وجود او قرار داشت. بنابراین دور از نظر نیست که توصیفها و نظر او نسبت به طبیعت و جهان اطراف، ناگزیر روح آدمی را با جهان یکی کند. جالب است بدانیم که سرگذشت پایهی الهام داستان ورتر ، قصهی شاعرانه و با این حال دردآمیز عشق خود گوته به لوته بوف ، دختر دوست داشتنی فرماندار شهر وتسلار بود. خلاصهی کلام اینکه اگر خواهان تجربهای ژرف در جهان ادبیات هستید، در اولین فرصت به سراغ کتاب رنجهای ورتر جوان از ولفگانگ گوته بروید.