روان‌یار

سه ساختار خانواده‌ی بیماری‌زا


نویسنده: محیا تکنده

همه‌ی ما در دوران کودکی و نوزادی، برای تامین اولین نیازها‌ی خود به خانواده و والدین متکی بوده‌ایم و تجربه‌ی اولین برقراری ارتباط را در کنار مراقبان اولیه‌ی خود کسب کرده‌ایم. در هر مرحله از زندگی، روابط و خانواده به ما کمک می‌‎کنند تا بیاموزیم چگونه با چالش‌ها روبه‌رو شویم و منبعی امن برای دریافت محبت و حمایت داشته باشیم. در واقع خانواده مهم‌ترین نقش را در کنار آمدن با مشکلات، درک عواطف دیگران، شیوه‌ی رفتار با افراد مختلف، تعامل موثر و تقویت سلامت عاطفی و هیجانی را ایفا می‌کند. اگر هسته‌ی خانواده امن باشد و شیوه‌ی دلبستگی سالمی را در بین فرزندان خود ترویج دهد، می‌تواند نقش بسیار مثبتی در رشد روانی آن‌ها داشته باشد.. اما در بیشتر مواقع، موانعی بر سر رشد روانی کودک در خانواده قرار می‌گیرد که ناشی از تنش در خانواده بوده و باعث بی‌ثباتی و تاثیر منفی بر سازگاری اعضای خانواده خواهد شد. ناسازگاری اعضای یک خانواده مهم‌ترین منبع مشکلات روانی و رفتاری فرزندان در بزرگسالی می‌شود. بر اساس تحقیقات سه نوع خانواده، به عنوان ساختار خانواده‌ی بیماری‌زا تلقی می‌شوند و به احتمال زیاد این سه ساختار باعث شکل‌گیری رفتار غیرعادی و ناهنجار در اعضای خود خواهند شد. اولین ساختار، خانواده‌ی ناسازگار است که در آن یکی از والدین یا هردوی آنان قادر نیستند ارتباط مثبت و مناسبی را با هم شکل بدهند، اغلب میان آن‌ها بحث و جدل وجود دارد، با نظرات یکدیگر به شدت مخالف می‌کنند و این نظرات مخالف را به فرزندان خود هم منتقل می‌کنند. در چنین شرایطی کودکان گیج می‌شوند، احساس ناامنی می‌کنند و در بزرگسالی احتمال بروز اختلالات عاطفی و رفتار ضد اجتماعی در آنان افزایش پیدا می‌کند. از طرف دیگر، ساختار خانواده‌ی آشفته به به ساختاری گفته می‌شود که والدین با یکدیگر به شدت لجبازی می‌کنند، بر سر نوع رفتارشان با کودک توافق ندارند و رفتار خود را هر روز تغییر می‌دهند، مشاجرات در مورد مسائل روزمره به شدت وجود دارد و به علت آشفتگی در هسته‌ی خانواده قادر به ارائه‌ی محبت کافی به فرزندان خود نیستند. این الگوی آشفته به عنوان روندی معیوب بر فرزندان تاثیر می‌گذارد، رابطه‌ی کودک رفته رفته با والدین سردتر شده و دیگر علاقه‌ی ندارند مشکلات خود را برای والدین بازگو کنند. افسردگی، در خود ماندگی و نشخوار منفی افکار در بزرگسالی این کودکان مشهود است و آن‌ها را درگیر ناهمواری‌های پی‌درپی خواهد کرد. سومین ساختار، خانواده‌ی مختل شده است که در آن به علت مرگ یا طلاق، یکی از والدین در هسته‌ی خانواده وجود ندارد و همین خلاء منجر به شکل‌گیری هرج و مرج در اداره‌ی زندگی و تربیت فرزندان خواهد شد. اگر والد باقی مانده توان مدیریت خود و خانواده را نداشته باشد، فرزندان تاثیرات منفی عمیق و پیچیده‌ای را تجربه خواهند کرد. اکثرا دچار احساس ناامنی، حقارت و رها شدگی هستند و این الگوها را در روابط بزرگسالی خود پیاده می‌کنند که در نهایت باعث شکست آن‌ها خواهد شد. البته باید توجه داشت که در تمام خانواده‌ها مشاجره، بحث و اختلاف نظر وجود دارد، اما شیوه‌یی که والدین این موقعیت‌ها را مدیریت می‌کنند و نحوه‌ای که تنش را به کودک انتقال می‌دهند، مهم‌ترین عامل در تاثیرگذاری این تنش‌ها محسوب می‌شود. بنابراین اگر چالش‌های خانوادگی خود را مدیریت کنید، در مورد نحوه‌ی کنترل تنش‌ها مطالعه داشته باشید و فرزندان را از درگیری‌ها دور نگه‌دارید، می‌توانید تاثیرات منفی مشاجرات درون خانوادگی را کاهش داده و به سلامت روان فرزندان خود کمک کنید. 

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها